جدول جو
جدول جو

معنی فس فس - جستجوی لغت در جدول جو

فس فس
در تداول عامه، بکندی و به تانی
تصویری از فس فس
تصویر فس فس
فرهنگ لغت هوشیار
فس فس
((فِ سْ فِ))
به کندی، آرام آرام
تصویری از فس فس
تصویر فس فس
فرهنگ فارسی معین
فس فس
حرکت آرام، درنگ در کار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به فارسی ساس نامند. حیوانی است بشکل عدس و بسیار بدبوی و در مزاج قریب به ذراریح... (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ساس شود
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ تَ)
به کندی کاری را انجام دادن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فس فس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فسافس
تصویر فسافس
ساس از خرفسترام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فس فس کردن
تصویر فس فس کردن
به کندی کاری را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فس فس کردن
تصویر فس فس کردن
((~. کَ دَ))
به کندی کاری را انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
گنجشک بسیار کوچک و حشره خوار، سوت سوتک سوتی که از ساقه ی گیاهان به ویژه گندم و جو درست
فرهنگ گویش مازندرانی
کندکار
فرهنگ گویش مازندرانی
این پا آن پا کردن، تعلل در انجام کار
فرهنگ گویش مازندرانی
درنگ کردن، آهسته و نامفهوم حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی